کد مطلب:231437 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:284

مکارم اخلاق و خصوصیات حضرت رضا
1- نادر خادم گوید: غلامان و خدمتگزاران حضرت رضا (ع) در خدمت آن جناب میوه می خوردند، پس از اینكه سیر شدند مقدار باقی مانده را به دور انداختند.

حضرت رضا (ع) فرمود: سبحان الله! اگر شما سیر شدید و از بقیه میوه ها بی نیاز شدید، مردم كه از اینها بی نیاز نیستند، می خواستید بقیه را به نیازمندان بدهید.

2- صفوان گوید: برای محمد بن خالد از حضرت رضا (ع) اذن ورود خواستم و به آن جناب اطلاع دادم كه وی به امامت شما اعتقادی ندارد و لیكن او در نظر دارد با ملاقات شما از عقیده ی خود درباره ی شما دست بردارد و به امامت شما معتقد گردد.

حضرت رضا (ع) فرمود: او را نزد من بیاورید، محمد بن خالد خدمت آن حضرت رسید و عرض كرد:

قربانت گردم من از حد خود تجاوز كردم و به جان خود ستم روا داشتم، و بعضی گمان می كردند كه محمد بن خالد از حضرت رضا علیه السلام عیب جوئی می كند و سخنهای ناروا می گوید.

وی گفت: من از آنچه گفته ام استغفار می كنم، و دوست دارم عذر مرا قبول



[ صفحه 54]



كنی، و از آنچه درباره من شنیده ای درگذری.

حضرت رضا علیه السلام فرمود: آری می پذیرم و از گذشته های تو چشم پوشی می كنم، و اگر از لغزشهای تو درنگذرم گفته های صفوان و یاران وی باطل خواهد شد، و گفته های مخالفین اینها مورد تصدیق قرار خواهد گرفت.

خداوند متعال به پیغمبرش فرمود: تو با نرمش و مهربانی كه خداوند به تو ارزانی داشته با این مردم معامله می كنی، و اگر تند و درشت خو، بودی جماعت از اطراف تو پراكنده می شدند.

اینك از آنها درگذر و برای آنان استغفار كن و از آنها در امور زندگی مشورت بخواه، محمد بن خالد از وضع پدرش موسی بن جعفر از آن حضرت سئوالاتی كرد و آن جناب فرمود: پدرم درگذشته و سپس برای محمد بن خالد طلب آمرزش كردند.

3- معمر بن خلاد از حضرت رضا علیه السلام روایت كرده كه آن جناب فرمود: هرگاه با مردی حضورا خواستی سخن بگوئی او را با كنیه مخاطب قرار بده و هر گاه خواستی از كسی كه غائب است سخن بگوئی او را با نامش عنوان كن.

4- و نیز معمر بن خلاد روایت كرده كه حضرت رضا علیه السلام هر گاه سر سفره ی غذا می نشست یك ظرفی پیش آن جناب می گذاشتند، و حضرت قبل از اینكه شروع به میل كردن غذا بفرمایند از غذاهای گوناگونی كه در سفره حاضر بود، از هر كدام مقداری بر می داشتند و در آن ظرف مخصوص می گذاشتند، و سپس دستور می دادند آن غذا را به فقرا بدهند.

حضرت رضا علیه السلام در این هنگام آیه شریفه «فلا اقتحم العقبة» را قرائت می كردند، و می فرمودند: چون خداوند متعال می دانست همه بندگانش قدرت ندارند برده را خریده و آزاد كنند از این رو اطعام مساكین را مانند آزاد كردن بردگان



[ صفحه 55]



تلقی كرده است، و از این طریق بندگانش را به طرف بهشت راهنمائی نموده است.

5- و نیز معمر بن خلاد روایت می كند كه حضرت رضا علیه السلام هنگامی كه در خراسان بودند، هنگامی كه نماز صبح را اداء می كردند، در سجاده خود می نشستند. تا آنگاه كه آفتاب طلوع می كرد، بعد برای آن جناب یك كیسه سربسته كه در آن تعدادی مسواك قرار داشت حاضر می كردند، و با آنها مسواك می كرد.

بعداز این كندر می آوردند و آن را مصرف می فرمود، و بعد از این از روی مصحف آیات شریفه قرآن را تلاوت می كردند.

6- ابوعباد گوید: حضرت رضا علیه السلام در تابستان روی حصیر جلوس می فرمود، و در زمستان روی پلاس می نشست، و جامه های درشت دربر می كرد، و هر گاه در میان مردم ظاهر می شد لباسهای قیمتی می پوشید، و خود را در انظار مزین جلوه می داد.

7- محمد بن یحیی صولی از جده اش هند نقل می كند كه مرا با گروهی از كنیزان مولدة از كوفه خریداری كردند، و برای مأمون فرستادند.

ما در منزل مأمون از همه مواهب زندگی برخوردار بودیم، و همه گونه خوردنیها و آشامیدنیها و پول فراوانی در اختیار داشتیم، و ما در واقع در بهشت زندگی می كردیم و از زندگی خود بسیار لذت می بردیم.

پس از مدتی مأمون مرا به علی بن موسی الرضا علیهماالسلام بخشید، هنگامی كه در منزل او وارد شدم، از همه چیز محروم گردیدم، و همه آن نعمت های فراوان كه در منزل مأمون از آن برخوردار بودم از دست دادم.

علی بن موسی شخصی را معین كرده بود كه ما را شب از خواب بیدار می كرد



[ صفحه 56]



تا نماز بگذاریم، و این موضوع برای ما بسیار سخت و مشقت آور بود، و من همواره آرزو می كردم از منزل آن جناب بیرون شوم.

بعد از این علی بن موسی الرضا مرا به عبدالله بن عباس صولی بخشید، هنگامی كه در منزل وی درآمدم بار دیگر به خوشی و لذت رسیدم، و نعمت های فراوانی در اختیار ما قرار گرفت.

صولی گوید: این جده ما بسیار زنی عاقل و باسخاوت بود، و در سال دویست و هفتاد در حالی كه صد سال از عمرش می گذشت وفات كرد.

از حالات و خصوصیات حضرت رضا علیه السلام از این زن سؤال می كردند، وی می گفت: حضرت رضا از عود هندی و چینی بخور می كرد، و مشك و گلاب استعمال می نمود، و نماز صبح را در اول وقت اداء می كرد.

و سپس سر خود را در سجده می گذاشت تا هنگامی كه آفتاب بلند می شد سر مبارك خود را از سجده برنمی داشت.

بعد از اینكه از نماز و سجده خود فارغ می شد، جلوس می كرد و مردم در خدمتش حاضر می شدند، و احتیاجات خود را عرضه می داشتند.

و گاهی هم بر مركب سوار می شد و به اطراف و اكناف می رفت، و هیچ كسی قدرت نداشت در منزل آن حضرت و یا در حضورش صدای خود را بلند كند و با مردم بسیار نرم و آرام سخن می گفت.

8- ابراهیم بن عباس گوید: من ندیدم كه از حضرت رضا علیه السلام چیزی بپرسند و او نداند، و همه سؤالات را پاسخ می گفت، و از او داناتر كسی را مشاهده نكردم و همه مطالب گذشته را می دانست و از همگان اعلم بود.

مأمون همواره آن جناب را مورد سؤال و امتحان قرار می داد و از هر چیزی از



[ صفحه 57]



وی می پرسید، و او نیز همه سؤالات مأمون را جواب می داد.

حضرت رضا علیه السلام در سخنان خود همیشه از آیات قرآنی استفاده می كرد و همه سؤالات را از قرآن پاسخ می گفت، و هر سه روز یك ختم قرآن می كرد، و می فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم می توانم ختم كنم.

و لیكن من هر گاه آیه ای را قرائت می كنم در آن تأمل می نمایم، و فكر می كنم كه این آیه در كجا و چه وقت نازل شده است، و از این رو هر سه روز یك بار قرآن را ختم می كنم.

9- احمد بن علی انصاری می گوید: از رجاء بن ابی الضحاك شنیدم می گفت مأمون مرا به مدینه منوره فرستاد تا علی بن موسی الرضا علیهماالسلام را به خراسان ببرم.

مأمون دستور داد او را از راه بصره و اهواز و فارس حركت دهم، و از طریق قم عبور نكنم، و فرمان داد شب و روز خودم از او محافظت نمایم، تا وی را وارد مرو سازم.

من از مدینه تا مرو همواره با او بودم، و تمام حركات و سكنات او را تحت مراقبت داشتم، به خداوند سوگند از وی پرهیزگارتر احدی را ندیدم.

او همواره در یاد خداوند بود و دائما به ذكر پروردگار مشغول، و در همه ی اوقات به ذكر اوراد و اذكار می پرداخت و بیش از همه از خداوند خائف بود.

علی بن موسی هنگامی كه نماز صبح را اداء می كرد، در مصلای خود جلوس می كرد و مشغول تسبیح و تهلیل و تكبیر می شد، و بر جدش حضرت رسول صلی الله علیه و آله درود می فرستاد، تا آنگاه كه آفتاب طلوع می كرد.

سپس سرش را به سجده می گذاشت و تا مقداری از آفتاب گذشته سرش را از سجده برنمی داشت، بعد از این متوجه مردم می شد و با آنان سخن می گفت و



[ صفحه 58]



موعظه می فرمود و تا نزدیك ظهر ادامه می داد.

بار دیگر وضوی خود را تجدید می كرد و به مصلای خود مراجعت می فرمود، هنگامی كه آفتاب از نصف النهار می گذشت، قیام می كرد و شش ركعت نماز به جا می آورد، در ركعت اول سوره حمد و قل یا ایها الكافرون می خواند، و در ركعت دوم حمد و قل هو الله احد را قرائت می فرمودند، و در چهار ركعت بعدی در هر ركعت سوره حمد و قل هو الله احد را می خواند، و در دو ركعتی سلام می داد و در ركعت دوم هم بعد از قرائت و قبل از ركوع قنوت می گرفت.

بعد از این اذان می گفت و دو ركعت نماز می گذارد، بعد اقامه می گفت و نماز ظهر را شروع می كرد، پس از سلام نماز، خداوند را تسبیح و تهلیل و تكبیر می گفت.

سپس به سجده می رفت و سجده شكر به جا می آورد و صد بار «شكرا لله» را تكرار می فرمود.

بار دیگر سر از سجده برمی داشت و شش ركعت نماز می گذارد، در هر ركعت سوره حمد و قل هو الله احد را قرائت می كرد و در هر دو ركعت سلام می داد و در ركعت دوم بعد از قرائت و قبل از ركوع قنوت می خواندند.

بار دیگر اذان می گفت و به نماز می ایستاد و دو ركعت نماز می خواند و در ركعت دوم قنوت می گرفت، پس از سلام شروع به نماز عصر می فرمود، پس از سلام در مصلای خود جلوس می كردند و به ذكر مشغول می شدند و تسبیح و تهلیل و تكبیر و تهمید می گفتند، بعد از این به سجده می رفت و صد مرتبه «حمدا لله» را تكرار می كردند.

هنگامی كه آفتاب پنهان می شد وضوء می گرفت و نماز مغرب را با یك اذان و اقامه شروع می كرد، و در ركعت دوم بعد از قرائت و قبل از ركوع قنوت می خواند.

پس از اینكه از نماز فارغ می شد در سجاده خود جلوس می فرمود: و به ذكر



[ صفحه 59]



تكبیر و تهلیل و تسبیح مشغول می شد، بعد از این سر به سجده می گذاشت و سجده شكر را انجام می داد.

بار دیگر سر مبارك خود را از سجده برمی داشت، و سخن نمی گفت و از جای خود حركت می كرد و چهار ركعت نماز می گذارد و در دو ركعتی سلام می داد و در ركعت دوم بعد از قرائت و قبل از ركوع قنوت می خواند، و در این چهار ركعت در ركعت اول حمد و قل یا ایها الكافرون و در ركعت دوم حمد و قل هو الله احد را قرائت می كرد و در دو ركعت دیگر حمد و قل هو الله احد می خواندند، بعد از این می نشستند و به اذكار و اوراد مشغول می شدند.

بعد از این افطار می كردند، و بعد از مدتی استراحت كه مقداری از شب می گذشت برمی خواستند و نماز عشاء را شروع می فرمودند، نماز عشاء را چهار ركعت می خواندند و در ركعت دوم بعد از قرائت و قبل از ركوع قنوت می گرفتند، پس از اینكه از نماز فارغ می شدند در مصلای خود جلوس می كردند و به ذكر خداوند و تكرار اوراد و اذكار مشغول می شدند، و بعد از تعقیب، سجده شكر به جا می آوردند.

بعد از این به خوابگاه خود تشریف می بردند و استراحت می كردند، هنگامی كه ثلث آخر شب فرا می رسید از بستر خود برمی خواستند در حالی كه به تكبیر و تسبیح و تهلیل مشغول بودند و استغفار می فرمودند، سپس مسواك می كردند و وضوء می گرفتند، و به نماز مشغول می شدند، حضرت رضا علیه السلام در این هنگام هشت ركعت نماز می گذاردند و در هر دو ركعت سلام می دادند، در دو ركعت اول سوره حمد و قل هو الله احد را سه مرتبه قرائت می فرمودند.

بعد از این نماز جعفر بن ابی طالب را در چهار ركعت می خواند، و در هر دو ركعت سلام می داد، و در ركعت دوم بعد از قرائت و قبل از ركوع قنوت می خواند،



[ صفحه 60]



و این نماز را از نماز شب حساب می كردند، بعد از این قیام می فرمودند و دو ركعت باقی را می خواندند، در ركعت اول سوره ی حمد و سورة الملك و در ركعت دوم حمد و هل أتی علی الانسان را تلاوت می فرمودند.

بار دیگر برمی خواست و دو ركعت شفع را انجام می داد، و در هر دو ركعت حمد یك بار و قل هو الله احد سه بار می خواند و در ركعت دوم بعد از قرائت و قبل از ركوع قنوت می گرفت، بعد از اینكه سلام می داد نماز وتر را شروع می كرد، و در آن سوره ی حمد یك بار، و قل هو الله احد را سه بار قرائت می فرمود، و بعد از قل هو الله أحد یك بار سوره ی قل أعوذ برب الفلق و قل أعوذ برب الناس را می خواندند و قبل از ركوع قنوت می گرفت و در قنوت خود می گفت:

«اللهم اهدنا فیمن هدیت، و عافنا فیمن عافیت، و تولنا فیمن تولیت، و بارك لنا فیما أعطیت، و قنا شر ما قضیت، فانك تقضی و لا یقضی علیك، انه لا یذل من والیت و لا یعز من عادیت، تباركت و تعالیت ثم یقول: استغفر الله و أسأله التوبة».

پس از اینكه از نماز فارغ می شد مشغول تعقیب می شد، هنگامی كه نزدیك فجر می شد، برمی خاست و دو ركعت نافله ی صبح را می خواند.

در ركعت اول سوره ی مباركه ی حمد و قل یا أیها الكافرون را تلاوت می كرد. و در ركعت دوم حمد و قل هو الله أحد را قرائت می فرمود.

بعد از اینكه فجر طالع می شد اذان و اقامه می گفت و نماز صبح را دو ركعت اداء می كرد، و بعد مشغول تعقیب می شد تا آفتاب طلوع می كرد، و سپس سر به سجده ی شكر می گذاشت، تا مقداری كه از طلوع آفتاب می گذشت.

حضرت رضا علیه السلام در نماز واجب همیشه سوره ی مباركه حمد و انا انزلناه و در ركعت دوم حمد و قل هو الله أحد را قرائت می كرد، و در نماز صبح و ظهر و عصر



[ صفحه 61]



روز جمعه در ركعت اول حمد و سوره ی جمعه و در ركعت دوم حمد و سوره ی منافقین تلاوت می فرمودند، و در ركعت اول نماز عشاء در شب جمعه سوره ی حمد و جمعه و در ركعت دوم حمد و سبح اسم ربك الاعلی را قرائت می فرمود.

در نماز صبح روز دوشنبه و روز پنجشنبه در ركعت اول سوره ی حمد و هل اتی علی الانسان و در ركعت دوم حمد و هل اتیك حدیث الغاشیة تلاوت می كردند.

و در نماز مغرب، عشاء و صبح و هم چنین در نمازهای شب و شفع و وتر، حمد و سوره را بلند قرائت می فرمودند.

و در نماز ظهر و عصر اخفات می كردند، و در دو ركعت اخیر نمازهای چهار ركعتی سه بار «سبحان الله، و الحمد لله، و لا اله الا الله و الله اكبر» می گفتند.

در همه نمازها در قنوت این دعا را می خواندند: «رب اغفر و ارحم، و تجاوز عما تعلم، انك أنت الاعز الاجل الأكرم».

و هر گاه در شهری ده روز قصد اقامه می كرد روزه می گرفت، و هنگامی كه شب فرا می رسید قبل از افطار نماز خود را اداء می فرمود، و در هنگام سفر نمازهای چهار ركعتی را دو ركعت می خواند، و نماز مغرب را مانند همیشه سه ركعت می گذارد.

نافله ی مغرب را با نماز شب و شفع و وتر، و هم چنین نافله صبح را در حضر و سفر ترك نمی كرد و لیكن خواندن نوافل روز را انجام نمی داد، و بعد از هر نماز قصری كه انجام می داد سی مرتبه: «سبحان الله، و الحمد لله، و لا اله الا الله و الله اكبر» را تكرار می كرد و می فرمود: تكمیل صلواة با این ذكر انجام می گیرد، و من ندیدم آن حضرت نماز «ضحی» را چه در حضر و یا در سفر بخواند و در هنگام مسافرت روزه هم نمی گرفت.

حضرت رضا علیه السلام قبل از اینكه شروع به خواندن دعا كند به محمد و آل او علیهم السلام صلوات می فرستاد، و در نماز و غیر آن این عمل را زیاد تكرار



[ صفحه 62]



می كرد، و شب هنگامی كه در بستر قرار می گرفت آیات قرآن را تلاوت می فرمود. و هر گاه به آیه ای كه در آن از بهشت و یا دوزخ سخن رفته بود می گذشت گریه می كرد، و از خداوند درخواست بهشت می فرمود، و از آتش دوزخ استفاده می كرد.

امام رضا صلوات الله علیه بسم الله را بلند قرائت می فرمودند، و در همه نمازهای شب و روز این سنت را انجام می دادند.

و هر گاه از قل هو الله احد فارغ می شد، آهسته می فرمود: «الله احد» و پس از اینكه سوره را تمام می كرد می فرمود: كذلك الله ربنا، و این جمله را سه بار تكرار می كرد.

و هر گاه سوره ی جحد را قرائت می كرد آهسته می گفت: «یا ایها الكافرون» و هنگام فراغت از سوره می گفت: «ربی الله و دینی الاسلام» این جمله را سه بار تكرار می كرد.

هر گاه سوره ی و التین و الزیتون را قرائت می كردند، پس از فراغت از سوره می فرمودند: «بل و انا علی ذلك من الشاهدین» و هنگامی كه سوره ی لا اقسم بیوم القیامة را تلاوت می كردند پس از تمام شدن سوره می فرمودند: «سبحانك اللهم» و در سوره ی جمعه این آیه را چنین قرائت می فرمودند: «قل ما عند الله خیر من الله و من التجارة (للذین اتقوا) و الله خیر الرازقین».

هنگامی كه از قرائت سوره ی حمد فارغ می شد می فرمود: «الحمد لله رب العالمین».

و هر گاه سوره ی سبح اسم ربك الأعلی را تلاوت می كرد می گفت: سبحان ربی الاعلی، و هر گاه یا ایها الذین آمنوا را قرائت می كرد می فرمود: لبیك و این جمله ها را آهسته می فرمود.

حضرت رضا علیه السلام هر گاه وارد شهری می شد، مردم پیرامون او را



[ صفحه 63]



می گرفتند و از مسائل دین از وی استفتا می كردند، و آن حضرت به همه آن سؤالات پاسخ می داد و برای مردم از پدرانش بسیار حدیث و روایت می خواند.

هنگامی كه بر مأمون وارد شد، مأمون از حالات او در سفر از من سؤالاتی كرد و من نیز آن چه از آن حضرت مشاهده كرده بودم برای مأمون گفتم.

مأمون پس از اینكه سخنان مرا شنید گفت: ای فرزند ابوالضحاك این مرد بهترین مردم روی زمین است، و از همگان داناتر و عابدتر است، از آن چه از وی در مسافرت مشاهده كرده ای برای مردم بازگو مكن، و من در نظر دارم فضائل و مناقب وی فقط از زبان من به اطلاع مردم برسد، و از خداوند یاری می جویم كه مرا نیرو دهد تا از وی دفاع كنم و از اسائه ادب نسبت به او جلوگیری نمایم. [1] .

10- عبدالسلام بن صالح ابوالصلت هروی گوید: هنگامی كه حضرت رضا علیه السلام را در سرخس زندان كرده بودند، من نزد زندان بان رفتم و از وی خواستم مرا نزد حضرت ببرد.

زندان بان گفت: تو نمی توانی با او ملاقات كنی، گفتم: چرا؟

زندان بان گفت: او همواره نماز می گذارد، و در شب و روز هزار ركعت نماز می خواند، و جز یك ساعت در اول روز و قبل از ظهر و قبل از مغرب در جای خود می نشیند و در این اوقات هم با خداوند مناجات می كند.

ابوالصلت گوید: گفتم: در یكی از همین اوقات از وی برای من اجازه ورود بگیر، او برای من اذن ورود گرفت، و من خدمت آن حضرت رسیدم در حالی كه در مصلای خود نشسته و در فكر فرورفته بود.

ابوالصلت گوید: عرض كردم: ای فرزند رسول خدا این چه مطلبی است كه



[ صفحه 64]



مردم از شما نقل می كنند.

حضرت رضا علیه السلام فرمود: كدام مطلب؟ ابوالصلت گوید: عرض كردم: مردم می گویند: شما مدعی هستید كه مردم همه بردگان شما هستند.

فرمود: خداوندی كه آسمان و زمین را آفریده و از عالم غیب و شهود مطلع است می داند كه من هرگز چنین سخن را نگفته ام، و از هیچ یك از پدرانم هم چنین مطلبی نشنیده ام، پروردگارا تو می دانی كه این ملت چه اندازه به ما ظلم كردند و ستم روا داشتند: و این نیز یكی از همان سخنان نارواست.

بعد از آن متوجه من شد و فرمود: ای عبدالسلام اگر همه مردم بنده و برده ما باشند همانطور كه نقل می كنند، پس ما چرا آنها را نمی فروشیم؟ عرض كردم: یابن رسول الله درست فرمودی.

بعد از این فرمود: ای عبدالسلام آیا ولایت ما را كه از طرف خداوند بر مردم واجب شده است منكر هستی همانطور كه مردم انكار كردند، گوید: عرض كردم: به خداوند پناه می برم از اینكه ولایت شما را انكار كنم [2] .

11- ابراهیم بن عباس گوید: هرگز ندیدم كه حضرت رضا علیه السلام درباره ی كسی سخن ناروا بگوید، و هر كس با وی صحبت می كرد آن حضرت به سخنان او گوش می داد، و تا مطلب او تمام نمی شد سخن او را قطع نمی كرد.

و هر كس از وی درخواستی داشت، در صورتی كه قدرت و توانائی داشت خواسته او را انجام می داد، و در مجلسی كه جلوس می كرد هرگز پای خود را دراز نمی كرد، و در مقابل هم نشین خود تكیه نمی داد.

راوی گوید: هرگز مشاهده نكردم كه یكی از غلامان و خدمت گزاران خود



[ صفحه 65]



را فحش دهد، و او را هرگز با خنده ی شدید ندیدم، بلكه خنده آن جناب فقط تبسم بود.

و هرگاه سفره ی غذا برای حضرت رضا علیه السلام حاضر می كردند، دستور می دادند، تمام خدمت كاران و غلامان در مجلس سر سفره حاضر شوند، حتی دربانان و مهتران نیز در نزد آن حضرت حاضر می شدند و در سر یك سفره غذا می خوردند.

حضرت رضا (ع) شب ها كمتر به خواب می رفت و بسیاری از شب را بیدار بود بعضی از شب ها را از اول شب تا صبح بیدار می ماند و روزه زیاد می گرفت و روزه داشتن سه روز در هر ماهی را هرگز ترك نمی كرد و می فرمود:

«هر كسی سه روز از هر ماه را روزه بگیرد مثل این است كه همه عمرش را روزه گرفته باشد». به مردم زیاد احسان می كرد و در نهانی صدقه می داد و انفاق می نمود، و در شب های تاریك بر انفاق و صدقات خود اضافه می كرد، هركسی گمان كند كه مانند آن را دیده است تصدیق نكنید.

12- محمد بن موسی ابوعبدالله رازی گوید: از پدرم شنیدم می گفت: مردی به حضرت رضا (ع) عرض كرد: در روی زمین مردی بهتر از تو از جهت پدر نیست.

حضرت رضا (ع) فرمود: تقوی بهترین فضیلت پدران من بود و اطاعت از خداوند نیكوترین حظ و بهره ی آنان به شمار می رفت. یكی دیگر گفت: به خداوند سوگند تو بهترین مردم هستی.

حضرت رضا سلام الله علیه به آن مرد فرمود: ای مرد به خداوند قسم نخور، بهتر از من آن كسی است كه تقوایش بیشتر و فرمانبرداریش از خداوند زیادتر باشد، به خداوند سوگند این آیه شریفه قرآن كه خداوند می فرماید «و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أكرمكم عند الله أتقكم».

پروردگار می فرماید: ما شما را دسته دسته قرار دادیم، تا یكدیگر را بشناسید



[ صفحه 66]



گرامی ترین شما در نزد خداوند آن كسی است كه تقوایش از همه بیشتر باشد.

13- عبدالله بن الصلت از مردی كه از اهل بلخ بود و با حضرت رضا (ع) در سفر خراسان همراهی می كرد نقل می كند: كه یكی از روزها در خدمت آن حضرت بودیم و برای او غذائی حاضر كردند. حضرت رضا سلام الله علیه همه غلامان خود را چه آنها كه سیاه بودند و چه غیر سیاه دعوت كردند سر سفره با آن جناب غذا بخورند.

گوید: عرض كردم: قربانت گردم بهتر بود برای این غلامان و خدمتگزاران سفره ای جداگانه ترتیب می دادید.

فرمود: خداوند همه ما یكی است و مادر و پدر ما هم یكی است، و پاداش هم در برابر اعمال داده می شود.

14- محمد بن حسین بن یزید گوید: از حضرت رضا (ع) شنیدم می فرمود: ما اهل بیت عفو و گذشت را از آل یعقوب، و شكر و سپاسگزاری را از آل داود فراگرفته ایم.

راوی گمان داشت كه حضرت كلمه ی دیگری را هم فرموده و او فراموش كرده است، گوید: گفتم شاید فرموده باشد كه صبر و شكیبائی را هم از آل ایوب فراگرفتیم، گفت: شاید چنین گفته باشد.

علی بن اسباط گوید من این سخن را از اینجا استنباط كردم كه از یعقوب بن یقطین شنیدم كه از رجال چنین نقل می كرد:

ابوجعفر منصور در سالی كه محمد و ابراهیم فرزندان عبدالله بن حسن را كشت وارد مدینه شد و با عموی خود عیسی بن علی گفت: ای ابوالعباس امیرالمؤمنین تصمیم گرفته است درختان مدینه را قطع كند، و قنات ها و چاه ها را كور كند و شهر مدینه را ویران سازد.



[ صفحه 67]



عیسی بن علی گفت: اینك پسر عمت جعفر بن محمد در حضور تو هست، بفرست و در این مورد با وی مشورت كن. راوی گوید: ابوجعفر منصور دنبال حضرت صادق (ع) فرستاد و عیسی خود جریان را با امام صادق در میان گذاشت.

امام جعفر صادق (ع) نزد منصور آمد و فرمود: داود در برابر عطایای خداوند سپاسگزاری كرد و ایوب گرفتار مصائب شد و صبر كرد، و یوسف بعد از آنكه به سلطنت رسید عفو كرد، تو نیز امروز از اهل مدینه درگذر كه از نسل آنها هستی.

15- سلیمان بن جعفر گوید: علی بن عبیدالله كه یكی از اولاد حضرت سجاد (ع) بود به من گفت: میل دارم خدمت حضرت رضا (ع) برسم. گفتم: چرا خدمت آن جناب تا حالا نرسیده ای؟ گفت: عظمت و هیبت و جلال و شكوه وی مانع شده كه تا امروز خدمت وی برسم.

سلیمان بن جعفر گوید: در این ایام حضرت رضا (ع) مختصر كسالتی پیدا كردند، و مردم از آن جناب عیادت می نمودند، من علی بن عبیدالله را ملاقات كردم و گفتم: در این روزها می توانی حضرت رضا را ملاقات كنی، زیرا وی هم اكنون بستری است و مردم دسته دسته از وی عیادت می كنند، و تو هم می توانی به عنوان عیادت از وی ملاقات كنی و به مقصود خود برسی.

راوی گوید: علی بن عبیدالله خدمت حضرت رضا (ع) رسید و حضرت از وی بسیار تجلیل و تكریم كرد و او را مورد لطف و احسان خود قرار داد.

علی بن عبیدالله از این ملاقات بسیار خوشحال شد، بعد از چندی علی بن عبیدالله كسالت پیدا كرد و حضرت رضا علیه السلام از وی عیادت كردند، و ما هم در خدمت آن جناب بودیم.

حضرت در منزل وی مدتی جلوس فرمودند و پس از اینكه همه متفرق شدند از



[ صفحه 68]



منزل خارج شدند.

16- معمر بن خلاد گوید: حضرت رضا (ع) دنبال من فرستادند كه با تو كاری دارم، خدمت آن حضرت رسیدم، فرمودند: اكنون برگرد و فردا بعد از طلوع آفتاب نزد من بیا، زیرا من بعد از خواندن نماز فجر می خوابم.

مؤلف گوید:

شیخ ابوجعفر طوسی - رضوان الله علیه - بعد از نقل این روایت فرموده: بهتر این است كه انسان بعد از نماز صبح نخوابد، و از این روایت رخصت فهمیده می شود، و نیز ممكن است حضرت رضا (ع) به جهت عذری كه داشته است می خوابیده است.

17- یونس بن عبدالرحمان گوید: حضرت رضا علیه السلام در نزد من غذا میل فرمود هنگامی كه آب و طشت حاضر كردند تا حاضرین دست خود را بشویند، خادم ابتداء آب را خدمت حضرت رضا علیه السلام بردند، حضرت به خادم فرمودند از طرف راست شروع كن، بعد از اینكه یكی از حاضرین دست خود را شست، غلام خواست طشت را بردارد، حضرت به او اشاره كردند طشت را بلند نكند.

18- نذار روایت می كند كه دیدم حضرت رضا علیه السلام را در هنگامی كه قبل از صرف غذا دست خود را می شست، و دستش را با دستمال خشك نمی كرد، و هنگامی كه بعد از صرف غذا دستش را می شست دست خود را با دستمال خشك می كرد.

19- یعقوب بن اسحاق نوبختی نقل می كند كه مردی خدمت حضرت رضا علیه السلام رسید و عرض كرد: به اندازه ی شخصیت و مقام خود به من چیزی عطا كن. فرمود: به این شرط برای من امكان ندارد، عرض كرد: پس به اندازه ی مقام و موقعیت من عطا فرما، فرمود: این را انجام می دهم، سپس متوجه غلام شد و فرمود: دویست دینار به این مرد بده.



[ صفحه 69]



20- و نیز ابن شهرآشوب روایت كرده كه سفیان ثوری حضرت رضا علیه السلام را در جامه ای از خز مشاهده كرد و گفت: یابن رسول الله اگر جامه پست تر از این پوشیده بودی بهتر بود.

حضرت رضا فرمود: دستت را نزدیك بیاور، او دست خود را جلو آورد امام علیه السلام دست او را گرفت و در آستین خود فروبرد، سفیان دید حضرت رضا علیه السلام در زیر لباس خز جامه درشتی پوشیده و سپس فرمود: این لباس درشت برای حق است و لباس نرم برای خلق.

مؤلف گوید:

ظاهر این است كه در روایت ابن شهرآشوب خلط و اشتباهی شده است زیرا سفیان ثوری در سال شصت و یك هجری درگذشته و ملاقات او با حضرت رضا علیه السلام بدین صورت كه در روایت آمده بسیار بعید است. و العلم عند الله تعالی.

21- و نیز ابن شهرآشوب نقل می كند كه حضرت رضا علیه السلام هنگامی كه در خراسان بودند در روز عرفه تمام ثروت خود را به مردم بخشید، فضل بن سهل عرض كرد: این عمل شما موجب ضرر و زیان است.

حضرت فرمود: خیر چنین نیست، بلكه در این عمل غنیمت و سود فراوانی هست، اگر بوسیله مال اجر و مزدی برای انسان حاصل شد او را هرگز ضرر و زیان تلقی نكن.

22- و نیز روایت می كند كه حضرت رضا علیه السلام هرگاه سر سفره جلوس می كردند، تمام خدمتكاران و كارگذاران خود را روی سفره می نشانید و با آن ها غذا می خورد.

23- و نیز ابن شهرآشوب روایت می كند كه حضرت رضا علیه السلام روزی



[ صفحه 70]



وارد حمام شدند، مردی از آن جناب درخواست كرد بدن او را دست بكشد، حضرت رضا سلام الله علیه درخواست او را اجابت فرمودند.

در این هنگام حضرت را به آن مرد معرفی كردند، و او پس از اینكه امام علیه السلام را شناخت شروع به عذرخواهی كرد، و لیكن امام رضا با سخنان خود دل او را آرام كرد و هم چنین بدن او را دست می كشید.

24- و نیز روایت می كند كه یكی از دوستان حضرت رضا علیه السلام هنگامی كه آن جناب را به ولایت عهدی انتخاب كرده بودند بسیار خوشحالی می كرد و اظهار فرح و انبساط می نمود.

امام رضا به آن مرد فرمود: نزدیك بیا، هنگامی كه نزدیك شد فرمود: خود را به این چیزها مشغول نكن و خوشحال مباش، این ولایت عهدی به آخر نخواهد رسید.

25- و نیز روایت كرده است كه حضرت رضا علیه السلام را در حالی كه دست مبارك خود را به طرف آسمان دراز كرده بود مشاهده كردند و آن جناب در این حال می گفت: پروردگارا تو می دانی كه مرا با اكراه وادار به پذیرفتن این امر كردند خداوندا مرا مورد مؤاخذه قرار مده همانطور كه بنده و پیغمبر خود یوسف صدیق را در پذیرفتن ولایت مصر مؤاخذه نفرمودی.

26- و نیز از الیسع بن حمزه نقل می كند كه مردی خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض كرد: ای فرزند رسول خدا من مردی از دوستان شما و پدرانت هستم، من اینك از مكه معظمه برمی گردم، و زاد و توشه ام را تمام كرده ام، و اكنون قدرت اینكه بتوانم یك منزل راه بروم ندارم، و اگر ممكن باشد ما را تا ولایت خود برسانید من در مملكت خود دارای مال و ثروت هستم و هرگاه به منزل خود رسیدم مبلغ مورد



[ صفحه 71]



احتیاج را از طرف شما به فقراء و نیازمندان صدقه خواهم داد. زیرا خود مورد صدقه دیگران نیستم.

حضرت رضا علیه السلام پس از استماع سخنان این مرد از جای خود حركت فرمودند و به یكی از اطاق های منزل رفتند، پس از مدتی بازگشتند و دست خود را از لای درب اطاق بیرون كردند و به طوری كه آن مرد صورت حضرت رضا را ندیدند، و امام علیه السلام مبلغ دویست دینار به آن مرد محتاج مرحمت فرمودند و گفتند: از این مبلغ نیازمندیهای خود را رفع كن، و زاد و توشه بین راه فراهم گردان، و از طرف من هم انفاق نكن، و اینك از خانه بیرون رو تا همدیگر را مشاهده نكنیم.

هنگامی كه آن شخص از منزل حضرت رضا علیه السلام خارج شد از آن جناب پرسیدند چرا با این مرد چنین رفتار كردید.

فرمودند: خواستم وی صورت مرا نبیند، و من هم ذلت سؤال را در چهره ی او مشاهده نكنم، آیا نشنیده اید كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:

كسی كه نیكی را بپوشاند مانند این است كه هفتاد عمل نیك را انجام داده است و كسی كه بدیها را علنی انجام دهد رسوا می گردد، و كسی كه اعمال بد را پنهانی انجام دهد خداوند آن اعمال زشت را خواهد بخشید آیا نشنیده ای كه شاعر گفته:



متی آته یوما اطالب حاجة

رجعت الی أهلی و وجهی بمائه





[ صفحه 72]




[1] عيون الاخبار: 180 - 2.

[2] عيون الاخبار: 183 - 2.